فرهنگ

به بهانه دوم اسفند سالروزدرگذشت (( هه ژار))

مروری بر شعر ( هه لو هه ر به رزه ))

اشاره: اسم هژار و شهرت او برای هر کردی در دنیا به خصوص ادب دوستان شناخته شده است و جای بسی احترام دارد هژار با کارها و نوشته های ارزشمند خود خدمتی بزرگ به فرهنگ و ادب این مرز و بوم کرده است.

اواز پی دل بزرگ و عاشق خویش به شهر ها و مناطق زیادی از کردستان سفر کرده و در هر جا و محلی زبان وم گویش ویژه آن منطقه را به خاطر سپرده بود به نحوی که تا به امروز ، روزگار کسی مانند هژار در عرصه زبان کردی به خود ندیده است. هژار تنها به دل عاشق خود گوش س   رده بود، دلی که گرم و امیدوار به عشق خداوندی بود.

ترجمه قانون بوعلی سینا به زبان فارسی( پس از هزار سال)، شرح دیوان جزیری به زبان سورانی، شرح تازه ای بر ((  مه م و زین)) خانی، تدوین لغت نامه (( هه نبانه بورینه )) کردی – فارسی ، ترجمه قرآن کریم به زبان کردی و ترجمه رباعیات خیام به زبان کردی در همان وزن رباعی و ده ها اثر دیگر که در اواخر عمرش به رشته تحریر در آورد.

به راستی که هژار نابغه بود ولی افسوس از روزگار … .

البته کارهای هژار و نحوه زندگی او  و چگونگی تبدیل شدن به هژار برای ههمه روشن و مشخص است و از حوصله این گفتار خارج است در اینجا فقط می خواهیم نگاهی هر چند کوتاه بر شعر (( هه لو هه ر به رزه)) داشته باشیم.

شعر (( هه لو )) ابتدا توسط پوشکین شاعر روسی سروده شد که بعدها دکتر خانلری آن را به زبان فارسی ترجمه کرد و هژار هم آن را از زبان اصلی به زبان شیرین کردی ترجمه کرد. سرچشمه شعر (( هه لو ))از پاییز است. فصل زردی طبیعت، فصل برگ ریزان ، جایی که درخت ها و کوه ها و موجودات زنده رنگ مرگ به خود می گیرند. قهرمان داستان عقابی پیر است که از اژدهای مرگ می ترسد.

پاییزه دار و ده وه ن ره نگ زرده       با ته ز و سه رده به توز و گه رده

زمانی آمده است که این عقاب سوی چشم گذشته را ندارد و دیگر سلطان بی چون و چرای آسمان ها نیست. با آمدن فصل پاییز درخت عمر (( هه لو )) یک به یک برگ هایش ریخته شده که باید عقاب داستان یا اندک اندک قدمی به سوی گور بردارد یا در فکر چاره باشد.

ژین گه لی شیرینه فیزی ناوی      بو مه به ست سه ر ده نوینم تاوی

چاری ئه م ده رده له لای قالاوه     گه رچی زور پیره به لاوی ماوه

ده چمه لای و به وه چمه لی نایه      ره شییه و ئاوی   ژیانی    لایه

بلی عقابی که همیشه در اوج بوده، آمدن مرگ به نحوی اورا سردر گم کرده است که با خواری و ذلت به خانه ای مخروب در زمین پناه می برد و مهمان زاغی با رویی نا خوشایند می شود که نامردی و روسیاهی از چشمان او می بارد. با دیدن عقاب ، زاغ از او دوری می کندو با تند خویی می گوید که میبینم زور و قدرت قدیم را نداری و به من پناه آورده ای.

بو به میوانی    قه لیکی رو   ره ش                 چه په ل و رژد و له سه ردی بی به ش…..

قه ل ل قری : لیم مه ی پیش زور داری         خوا شوکر زور به که نه فتی دیاری

بی گمان خیلی ست است که چندین سال با سربلندی زندگی کنی و حالا پناه به نامردی ببری. عقاب با نفسی سرد به همه زندگی خود می کند و دست به سوی زاغ دراز می کند.

ولی ئه ی لاله قالا وی هه ر لاوم              پیرم و زور   له   مرگ  تر  ساوم

هه مه پرسیک و ده بی بم بووری             هوی چییه که تو له مردن دووری

برای نامرد خوشایند نیست که کسی با مردی زندگی کند، لذا زاغ با گوشه و کنایه به عقاب می گوید که اجداد و پدران تو سن کمی داشتند و با نادانی مرده اند و با غرور خاصی می گوید که شاید من تورا راهنمایی کنم که چگونه سن زیادی داشته باشی.

باب و کالت به  نه  زانی مردن             پیری  سه ر به رزییه وا می لی کردن

آری زاغ تلاش می کند که عقاب را از زندگی که دارد بیرون بیاورد و اورا به خواری و غفت زندگی کردن دعوت کند. به همین دلیل به عقاب می گوید:

ده ته وی زور بژی و خوش رابویری       خو   له  په ندم گره  که نه   بویر ی

وه ره وه ک ئیمه بژی نزم و نه وی        شه و ل سه ر گه نده له داریک ده خه وی

یان له نا و بوگه ن و نز مایی ژیان        یان به سه   ر  به رزییه   وه بسپیره گیان

عقاب با شنیدن این حرف ها جان تازه ای می گیرد و زندگی با خوردن گوشت مردار و با خواری و ذلت را رد کرده و آن را پیشکش زاغ می کند و می گوید:

کی به سه ر به رزییه و ژ یابی تاوی       ژینی قالاوی به پوشیک ناوی……..

به هه لویی که له ژین بی به ش بم       نه ک هه زار ساله قه لی روو ره ش بم

این طرز فکر نسبت به زندگی زاغ که پوچ و بی فایده است و همچنین به خاطر آوردن زندگی آزاد و سر بلند خویش آتشی در وجود او به پا می کند و دوباره به اوج آسمان برمی گردد، جایی که محل زندگی اجدادش بوده است. البته از یاد نبریم که عقاب و زاغ تنها سمبل و نشانه ای از انسانها و زندگی آنها است و خواننده با خواندن هر داستانی به دنبال جایگاه خویش می گردد. به همین دلیل است که در هنگام خواندن نوشته ای خود را در شادی و غم قهرمان داستان شریک می دانیم.

 

تهیه کننده : شاهین احمدی شاد

منابع: 1- مقدمه چاپ دوم رباعیات خیام ( محمد ماجد روحانی) ، کردی

2- نشریه ویدا شماره سوم ( کردی)

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا